نوزده سال از کشتار زندانيان سياسي در سال 1367 گذشت!
19 سال از کشتار زندانيان سياسي در تابستان 67 مي گذرد و ما همچنان در انتظار روزي هستيم که کميته هاي حقيقت ياب و دادگاه هاي مردمي ضمن تحقيق و جمع آوري اطلاعات، با روشن ساختن تمام ابعاد اين جنايت ضد بشري، نسبت به مجازات آمران و عاملان آن اقدام کنند. پس از پايان جنگ و پذيرش قطع نامه ي 598 از سوي حکومت اسلامي، شکسته شدن اتوريته ي کاذب نظام، فرار سربازان از جبهه، بحران هاي اقتصادي و اجتماعي گسترده و پيش بيني گسترش جنبش هاي اجتماعي در سال هاي پس از جنگ، حکومت اسلامي که از موج جديد اعتراضات و اعتصابات مردمي در هراس بود، طي ماه هاي مرداد و شهريور 67 به اعدام گسترده ي هزاران زنداني سياسي پرداخت.اين زندانيان سياسي که شکنجه و زندان هاي طولاني مدت و همچنين روزهاي خفقان آور دهه ي 60 را از سر گذرانده بودند، متشکل شده و زندان را به مدرسه ي مبارزه تبديل کرده بودند، تجربيات مبارزاتي ذيقيمت آنها را قادر مي ساخت که پس از آزادي از زندان با کمک به سازماندهي اعتراضات و اعتصابات مردمي به اپوزيسيون قدرتمندي براي حکومت اسلامي تبديل شوند. بيهوده نبود که کشتار آنان با سراسيمگي و عجله ي وصف ناشدني تحت مانور تبليغاتي حکم قتل سلمان رشدي و پذيرش قطعنامه 598 ، به بهانه ي حمله ي «مجاهدين» به شهرهاي غربي کشور انجام گرفت. زندانيان در دادگاه هاي چند دقيقه اي تفتيش عقايد به جرم اعتقاداتشان به اعدام محکوم شدند. در ميان اعدام شدگان بسياري در حال گذراندن دوران محکوميت خود بودند؛ دوران محکوميت شمار زيادي از آنان به پايان رسيده بود و شماري از آزادشدگان دوباره فراخوانده شدند تا به جوخه هاي آتش سپرده شوند. ابعاد اين جنايت ضد بشري به دليل سانسور شديد خبري و گستردگي آن در سراسر کشور هنوز روشن نيست؛ اما آنچه که مسلم است به قتل رسيدن حداقل 5000 نفر زنداني سياسي در زندان هاي مختلف حکومت اسلامي است. زندان، شکنجه و اعدام از ازل در جامعه بشري نبوده و نبايد تا ابد وجود داشته باشد. زندان، شکنجه و اعدام و به طور کلي پديده ي سرکوب را جز در پرتو مبارزه ي طبقاتي، به عنوان وسيله اي براي به شکست کشانيدن جنبش طبقات تحت سلطه نمي توان درک کرد. واضح است که جامعه در تمام لحظات در شرايط بحراني و انقلابي قرار ندارد، بنابراين حاکمين سرمايه براي حفظ مناسبات اسارات بارشان تمام تلاش خود را صرف خارج کردن بخش زيادي از فعالين سياسي طبقات محروم از عرصه ي مبارزه ي طبقاتي بالفعل و تغيير توازن قوا مي کنند. حکومت ها خوب مي دانند که جز با نيروي انسان هاي متشکلي که با عمل آگاهانه ي جمعي شان براي براندازي مناسبات سرمايه داري تلاش مي کنند، نمي توان جهاني آزاد ساخت. درست به همين دليل با زنداني و اعدام کردن افراد با تجربه و پرتحرک سازمان هاي سياسي مخالف، سعي در انهدام آن سازمانها و ساير تشکلهاي مردمي دارند. زندان و اعدام کردن مخالفين علاوه بر حذف فيزيکي آنان، با هدف ايجاد و گسترش هراس در جامعه و به خصوص در ميان طبقات تحت ستم دنبال مي شود. هدف در هم شکستن اعتماد به نفس توده هاست، همه بايد آن گونه که حاکمان مي خواهند بيانديشند و زندگي کنند. کشتار زندانيان سياسي در تابستان 67 اولين و آخرين کشتار دگرانديشان، کمونيست ها و نيروهاي مترقي در ايران و جهان نبوده است. طي قرن گذشته در بسياري نقاط دنيا و از آن جمله در کشورهاي آسيايي و آمريکاي لاتين، نظام جهاني سرمايه ديکتاتورها را تحت عناوين مختلف مامور کشتار کمونيست ها و دگرانديشان کرده است. در ايران کشتار هزاران انسان طي مدت کوتاهي در تابستان 67، به دنبال حدود يک دهه سرکوب عنان گسيخته و برقراري حکومت نظامي- پليسي اسلامي و به خصوص کشتار خونين دهه ي 60 روي داد. آزادي خواهان و فعالين جنبش کمونيستي، با به زندان افتادن و تحمل شکنجه هاي طاقت فرسا، و در نهايت با از دست دادن جانشان تاوان سرافرازي جنبشي را پس دادند که براي جهاني بهتر و انساني تر مبارزه مي کرد. از آن جا که زندان، شکنجه و اعدام يکي از ابزارهاي طبقات حاکم در مبارزه عليه طبقات فرو دست است، تا زماني که اردوي کارگران در برابر مناسبات سرمايه قد علم کرده است، تکرار چنين جناياتي در ايران يا هر گوشه اي از دنيا عجيب نخواهد بود. چنان که کشتار 67 ، با قتل هاي زنجيره اي دنبال شد، و امروز هم حکومت اسلامي با اصرار براي ادامه ي بازداشت محمود صالحي که در وضعيت وخيم جسمي به سر مي برد هدفي جز گرفتن جان او را دنبال نمي کند. براي پايان دادن به اين جنايات ضد بشري بايد مجموع مناسبات سرمايه داري و ديکتاتوري حامي اين مناسبات را هدف قرار داد. اولين گام در جهت پايان دادن به جنايات ضد بشري چون کشتار زندانيان سياسي در تابستان سال 67، لغو «مجازات اعدام» است. مجازات اعدام نشانه ي بيماري سازمان جامعه اي است که وسيله ي دفاعي اش جلاد است. جنبش طبقه ي کارگر به جاي انتقام جويي و ستايش جلاداني که با اعدام جنايتکاران راه را براي ظهور جانيان جديد باز مي کند به طور جدي براي تغيير سيستمي مبارزه مي کند که چنين جنايت هايي را به وجود مي آورد. ياد جانباختگان راه آزادي و سوسياليسم بايد زنده نگاه داشته شود، پرونده ي کشتارهاي خونين دهه ي 60 بايد گشوده باقي بماند؛ بايد گشوده بماند اما نه در نهادهاي جهاني حقوق بشري که بر حسب منافعشان نسبت به آن چه در ايران اتفاق افتاد سکوت کرده و مي کنند و به دليل سرشت ذاتي شان سرانجام خون قربانيان اعدام هاي تابستان 67 را پاي ميز مذاکره معامله مي کنند؛ بايد ياد ازخودگذشتگي و دلاوري جانباختگان قتل و عام 67 زنده بماند در قلب هاي ما، در مشت هاي گره کرده ي ما، در وجدان هاي آگاه مردم جهان و در همبستگي و مبارزه ي جهاني ما، تا آن روزي که در دنيايي آزاد به اين جنايات رسيدگي شود. در آن روز تک تک زندانيان سياسي و يا بازماندگان آنان مي توانند از لحاظ حقوقي و قانوني براي پيگيري مجرمين و جنايتکاراني که آنان را دستگير و شکنجه کرده، به زندان انداخته و بخش زيادي از آنان را به قتل رسانده اند، اقدام کنند.اما حکومت سرمايه داري حاکم علاوه بر آسيب هاي بازگشت ناپذيري که به زندانيان سياسي، خانواده ها و بازماندگان آن ها وارد کرده است، مرتکب جنايت عليه بشريت نيز شده است. قتل سيستماتيک مخالفين سياسي طي دهه ي 60 و به خصوص در سال 67، کشتار جمعي و جنايت عليه بشريت محسوب مي شود و مشمول مرور زمان نمي شود، بنابراين حکومت اسلامي علاوه بر پاسخگويي در برابر تک تک قربانيان بايد پاسخگوي تاريخ و جامعه ي انساني هم باشد. کشتار زندانيان سياسي در سال 67 نمادي از جنايات ضد بشري حکومت اسلامي و نظام جهاني سرمايه است. «خاوران» سند افشاگر اين جنايات است؛ بنابراين تلاش براي زنده نگاه داشتن ياد جان باختگان راه آزادي و سوسياليسم در تابستان 67 و حفظ سندي به نام «خاوران»، جزئي از مبارزه ي بي امان براي جهاني است که در آن اثري از اعدام، شکنجه و زندان نيست. «خاوران»، زمين مهرباني که هزاران تن از زيباترين فرزندان آفتاب و باد را در خود جاي داده ، نه خصم حکومت اسلامي که انکار اين حکومت است. بنابراين در شرايطي که مي خواهند سکوت را به ما تحميل کنند بايد از «خاوران» گفت و از کشتار 67 نوشت. ستم واقعي را بايد با آگاه کردن مردم از آن، ستمگرانه تر سازيم، ننگ را بايد با افشاي آن ننگين تر کنيم. «خاوران» را مثل هر قلمرو ديگري از جامعه ي ايران بايد چون لکه ي ننگ اين جامعه نشان دهيم. بايد اين روابط واپسگرايانه را واداريم تا با ساز خود برقصند!
چپ کارگری دانشگاه های تهران
دانشجویان سوسیالیست پلی تکنیک
نشریه ی میلیتانت
هیئت تحریریه سایت سلام دموکرات
1386/6/9
19 سال از کشتار زندانيان سياسي در تابستان 67 مي گذرد و ما همچنان در انتظار روزي هستيم که کميته هاي حقيقت ياب و دادگاه هاي مردمي ضمن تحقيق و جمع آوري اطلاعات، با روشن ساختن تمام ابعاد اين جنايت ضد بشري، نسبت به مجازات آمران و عاملان آن اقدام کنند. پس از پايان جنگ و پذيرش قطع نامه ي 598 از سوي حکومت اسلامي، شکسته شدن اتوريته ي کاذب نظام، فرار سربازان از جبهه، بحران هاي اقتصادي و اجتماعي گسترده و پيش بيني گسترش جنبش هاي اجتماعي در سال هاي پس از جنگ، حکومت اسلامي که از موج جديد اعتراضات و اعتصابات مردمي در هراس بود، طي ماه هاي مرداد و شهريور 67 به اعدام گسترده ي هزاران زنداني سياسي پرداخت.اين زندانيان سياسي که شکنجه و زندان هاي طولاني مدت و همچنين روزهاي خفقان آور دهه ي 60 را از سر گذرانده بودند، متشکل شده و زندان را به مدرسه ي مبارزه تبديل کرده بودند، تجربيات مبارزاتي ذيقيمت آنها را قادر مي ساخت که پس از آزادي از زندان با کمک به سازماندهي اعتراضات و اعتصابات مردمي به اپوزيسيون قدرتمندي براي حکومت اسلامي تبديل شوند. بيهوده نبود که کشتار آنان با سراسيمگي و عجله ي وصف ناشدني تحت مانور تبليغاتي حکم قتل سلمان رشدي و پذيرش قطعنامه 598 ، به بهانه ي حمله ي «مجاهدين» به شهرهاي غربي کشور انجام گرفت. زندانيان در دادگاه هاي چند دقيقه اي تفتيش عقايد به جرم اعتقاداتشان به اعدام محکوم شدند. در ميان اعدام شدگان بسياري در حال گذراندن دوران محکوميت خود بودند؛ دوران محکوميت شمار زيادي از آنان به پايان رسيده بود و شماري از آزادشدگان دوباره فراخوانده شدند تا به جوخه هاي آتش سپرده شوند. ابعاد اين جنايت ضد بشري به دليل سانسور شديد خبري و گستردگي آن در سراسر کشور هنوز روشن نيست؛ اما آنچه که مسلم است به قتل رسيدن حداقل 5000 نفر زنداني سياسي در زندان هاي مختلف حکومت اسلامي است. زندان، شکنجه و اعدام از ازل در جامعه بشري نبوده و نبايد تا ابد وجود داشته باشد. زندان، شکنجه و اعدام و به طور کلي پديده ي سرکوب را جز در پرتو مبارزه ي طبقاتي، به عنوان وسيله اي براي به شکست کشانيدن جنبش طبقات تحت سلطه نمي توان درک کرد. واضح است که جامعه در تمام لحظات در شرايط بحراني و انقلابي قرار ندارد، بنابراين حاکمين سرمايه براي حفظ مناسبات اسارات بارشان تمام تلاش خود را صرف خارج کردن بخش زيادي از فعالين سياسي طبقات محروم از عرصه ي مبارزه ي طبقاتي بالفعل و تغيير توازن قوا مي کنند. حکومت ها خوب مي دانند که جز با نيروي انسان هاي متشکلي که با عمل آگاهانه ي جمعي شان براي براندازي مناسبات سرمايه داري تلاش مي کنند، نمي توان جهاني آزاد ساخت. درست به همين دليل با زنداني و اعدام کردن افراد با تجربه و پرتحرک سازمان هاي سياسي مخالف، سعي در انهدام آن سازمانها و ساير تشکلهاي مردمي دارند. زندان و اعدام کردن مخالفين علاوه بر حذف فيزيکي آنان، با هدف ايجاد و گسترش هراس در جامعه و به خصوص در ميان طبقات تحت ستم دنبال مي شود. هدف در هم شکستن اعتماد به نفس توده هاست، همه بايد آن گونه که حاکمان مي خواهند بيانديشند و زندگي کنند. کشتار زندانيان سياسي در تابستان 67 اولين و آخرين کشتار دگرانديشان، کمونيست ها و نيروهاي مترقي در ايران و جهان نبوده است. طي قرن گذشته در بسياري نقاط دنيا و از آن جمله در کشورهاي آسيايي و آمريکاي لاتين، نظام جهاني سرمايه ديکتاتورها را تحت عناوين مختلف مامور کشتار کمونيست ها و دگرانديشان کرده است. در ايران کشتار هزاران انسان طي مدت کوتاهي در تابستان 67، به دنبال حدود يک دهه سرکوب عنان گسيخته و برقراري حکومت نظامي- پليسي اسلامي و به خصوص کشتار خونين دهه ي 60 روي داد. آزادي خواهان و فعالين جنبش کمونيستي، با به زندان افتادن و تحمل شکنجه هاي طاقت فرسا، و در نهايت با از دست دادن جانشان تاوان سرافرازي جنبشي را پس دادند که براي جهاني بهتر و انساني تر مبارزه مي کرد. از آن جا که زندان، شکنجه و اعدام يکي از ابزارهاي طبقات حاکم در مبارزه عليه طبقات فرو دست است، تا زماني که اردوي کارگران در برابر مناسبات سرمايه قد علم کرده است، تکرار چنين جناياتي در ايران يا هر گوشه اي از دنيا عجيب نخواهد بود. چنان که کشتار 67 ، با قتل هاي زنجيره اي دنبال شد، و امروز هم حکومت اسلامي با اصرار براي ادامه ي بازداشت محمود صالحي که در وضعيت وخيم جسمي به سر مي برد هدفي جز گرفتن جان او را دنبال نمي کند. براي پايان دادن به اين جنايات ضد بشري بايد مجموع مناسبات سرمايه داري و ديکتاتوري حامي اين مناسبات را هدف قرار داد. اولين گام در جهت پايان دادن به جنايات ضد بشري چون کشتار زندانيان سياسي در تابستان سال 67، لغو «مجازات اعدام» است. مجازات اعدام نشانه ي بيماري سازمان جامعه اي است که وسيله ي دفاعي اش جلاد است. جنبش طبقه ي کارگر به جاي انتقام جويي و ستايش جلاداني که با اعدام جنايتکاران راه را براي ظهور جانيان جديد باز مي کند به طور جدي براي تغيير سيستمي مبارزه مي کند که چنين جنايت هايي را به وجود مي آورد. ياد جانباختگان راه آزادي و سوسياليسم بايد زنده نگاه داشته شود، پرونده ي کشتارهاي خونين دهه ي 60 بايد گشوده باقي بماند؛ بايد گشوده بماند اما نه در نهادهاي جهاني حقوق بشري که بر حسب منافعشان نسبت به آن چه در ايران اتفاق افتاد سکوت کرده و مي کنند و به دليل سرشت ذاتي شان سرانجام خون قربانيان اعدام هاي تابستان 67 را پاي ميز مذاکره معامله مي کنند؛ بايد ياد ازخودگذشتگي و دلاوري جانباختگان قتل و عام 67 زنده بماند در قلب هاي ما، در مشت هاي گره کرده ي ما، در وجدان هاي آگاه مردم جهان و در همبستگي و مبارزه ي جهاني ما، تا آن روزي که در دنيايي آزاد به اين جنايات رسيدگي شود. در آن روز تک تک زندانيان سياسي و يا بازماندگان آنان مي توانند از لحاظ حقوقي و قانوني براي پيگيري مجرمين و جنايتکاراني که آنان را دستگير و شکنجه کرده، به زندان انداخته و بخش زيادي از آنان را به قتل رسانده اند، اقدام کنند.اما حکومت سرمايه داري حاکم علاوه بر آسيب هاي بازگشت ناپذيري که به زندانيان سياسي، خانواده ها و بازماندگان آن ها وارد کرده است، مرتکب جنايت عليه بشريت نيز شده است. قتل سيستماتيک مخالفين سياسي طي دهه ي 60 و به خصوص در سال 67، کشتار جمعي و جنايت عليه بشريت محسوب مي شود و مشمول مرور زمان نمي شود، بنابراين حکومت اسلامي علاوه بر پاسخگويي در برابر تک تک قربانيان بايد پاسخگوي تاريخ و جامعه ي انساني هم باشد. کشتار زندانيان سياسي در سال 67 نمادي از جنايات ضد بشري حکومت اسلامي و نظام جهاني سرمايه است. «خاوران» سند افشاگر اين جنايات است؛ بنابراين تلاش براي زنده نگاه داشتن ياد جان باختگان راه آزادي و سوسياليسم در تابستان 67 و حفظ سندي به نام «خاوران»، جزئي از مبارزه ي بي امان براي جهاني است که در آن اثري از اعدام، شکنجه و زندان نيست. «خاوران»، زمين مهرباني که هزاران تن از زيباترين فرزندان آفتاب و باد را در خود جاي داده ، نه خصم حکومت اسلامي که انکار اين حکومت است. بنابراين در شرايطي که مي خواهند سکوت را به ما تحميل کنند بايد از «خاوران» گفت و از کشتار 67 نوشت. ستم واقعي را بايد با آگاه کردن مردم از آن، ستمگرانه تر سازيم، ننگ را بايد با افشاي آن ننگين تر کنيم. «خاوران» را مثل هر قلمرو ديگري از جامعه ي ايران بايد چون لکه ي ننگ اين جامعه نشان دهيم. بايد اين روابط واپسگرايانه را واداريم تا با ساز خود برقصند!
چپ کارگری دانشگاه های تهران
دانشجویان سوسیالیست پلی تکنیک
نشریه ی میلیتانت
هیئت تحریریه سایت سلام دموکرات
1386/6/9
آوای دانشگاه
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر